جدول جو
جدول جو

معنی زبل البط - جستجوی لغت در جدول جو

زبل البط
(زِ لُلْ بَطْط)
سرگین بط. فضلۀ مرغابی. ابن سیناآرد: به افراط حرارت دارد از اینرو آنرا بکار نبرند. (از قانون چاپ 159 ج 1 ص 170). بیرونی آرد: سرگین بط و باز، آماسها را بنشاند. (ترجمه صیدنه ذیل خرو)
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

(زِ لُضْ ضَب ب)
سرگین سوسمار. در خاصیت مانند زبل الورل است. شیخ الرئیس ابن سینا آرد: فضلۀ سوسمار جالی کلف است و نیز بیاض عین را نافع است همچون زبل التمساح و الورل. (ازقانون ج 1 چ 1553 میلادی ص 170). در اختیارات بدیعی آمده: سرگین سوسمار بر کلف و نمش طلا کنند، زایل کند، و سفیدی که در چشم بود ببرد. (اختیارات بدیعی). بپارسی سرگین سوسمار گویند و پشک سوسمار نیز گویند و بهترین وی سفید بود و گرم و تیز بود، برص و کلف را نافع بود و چشم را جلا دهد و قوه باصره دهد و کلف را نافع بودو بشیرازی سرگین ماتریک گویند. (اختیارات بدیعی)
لغت نامه دهخدا
(زِ لُلْ بَ قَ)
سرگین گاو. پشکل گاو. خرء الثور. بیرونی آرد: سرگین گاو، زهر زنبور را جذب کند و هر گاوی که نبات کرسنه خورده باشد سرگین او چون بر اندامهای صاحب استسقا طلا کنند علت استسقا را سود دارد. (ترجمه صیدنه ذیل خرو). و در اختیارات بدیعی آمده: خثاالبقر، به پارسی سرگین گاو را گویند: چون بر ورمهای غلیظ نهند تحلیل دهد و چون بسوزانند و بر سوراخ بینی نهند، خون باز دارد و همه زهرها را نافع بود چون بخورند و گرم بر بدن نهندو بگذارند تا خشک شود بعد از آن برگیرند و دگر تازه بنهند چند نوبت. و چون بر پای نقرسی نهند با خاکسترو زیت سود دهد و بر گزیدگی زنبور نحل بغایت نافع بود و اگر در زیر زن بخور کنند، زادن بر وی آسان شود وبچۀ مرده بیندازد و بچۀ زنده بکشد و در خواص این زهر آرند که چون بر ثالیل بندند قطع کند. (اختیارات بدیعی). رجوع بمفردات قانون ابن سینا ذیل زبل شود
لغت نامه دهخدا